متن آهنگ باران از پدرام پالیز

مستم از عشق چون شرابِ چند ساله ام
دورم از تو همچو نامه ای مچاله ام
باران آرام میزند به سقف خانه ام
بی تو عمری است خسته از غمه زمانه ام

نشسته ای به جانم امان از این دل
چو قایقی که بی تو نشسته در گل
تو آتشی کشیده ای به جانه عاشقم
مرو

نشسته ای به جانم امان از این دل
چو قایقی که بی تو نشسته در گل
تو آتشی کشیده ای به جانه عاشقم
مرو

بی تو هر شب آسمانی بی ستاره ام
از تو دل خوش من به خنده ای دوباره ام
ای کاش روزی با تو این دل همسفر شود
تا که بی عشق روزگار من به سر شود

نشسته ای به جانم امان از این دل
چو قایقی که بی تو نشسته در گل
تو آتشی کشیده ای به جانه عاشقم
مرو

نشسته ای به جانم امان از این دل
چو قایقی که بی تو نشسته در گل
تو آتشی کشیده ای به جانه عاشقم
مرو

ارسال دیدگاه