متن آهنگ جشن شکرگذاریِ هیچ از سینا پارسیان

ما کارگران کوره های آجرپزی هستیم!
که اگر از کوره در برویم
نانمان آجر خواهد شد
گاهی که مرتکب هیچ میشویم
از ترس هیچ میلرزیم
و هیچ اتفاقی هم نمی افتد…
ولی ما هیچوقت نمیفهمیم…

اگر هنوز برج ها از آجر ساخته میشدند
یا اگر زلزله ها دستشان با ما توی یک کاسه بود
یا لااقل ثورتمندان از بلندی هراس میداشتند
شاید ما پنج شنبه ها را هنوز هم جشن میگرفتیم
جشن شکرگزاری هیچ…

قطره قطره اگرچه آب شدیم
ابر بودیم و آفتاب شدیم
ساخت ما را همان که میپنداشت
به یکی جرعه اش خراب شدیم…

هی مترسک کلاه را بردار
ما کلاغان دگر عقاب شدیم
ما از آسودن و نیاسودن
سنگ زیرین آسیاب شدیم…

سقف های زیادی ساختیم
بدون ستون، بدون دیوار
و حتی بدون در
ولی پر از پنجره!
پنجره هایی که از پشت آن
زیر سقف نشینان مهربان برایمان روزی سه وعده دست تکان میدهند…
و با انگشت اشاره به فرزندانشان نشانمان میدهند!

چون ما نه در تاریخ هستیم
نه در جغرافیا
و نه حتی در پیک شادی نوروز…
ولی همچنان درس عبرتیم!

لالایی کن بخواب
خوابت قشنگه
گل مهتاب شبا
هزار تا رنگه
یه وقت بیدار نشی از خواب قصه
یه وقت پا نذاری تو شهر غصه
لالایی کن مامان چشماش بیداره
مث هر شب لولو پشت دیواره
دیگه بادبادک تو نخ نداره
نمیرسه به ابر پاره پاره…

ارسال دیدگاه